silence road

پشت دریا شهریست ٬که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است...... من ایمان دارم!

silence road

پشت دریا شهریست ٬که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است...... من ایمان دارم!

من آن شبگردم!

نمی دونم اینو یادته یا نه؟!

 

 

من آن شبگرد تیبا خورده ی محزون

که از یاد پرستوها بر جا مانده ام اکنون

که در معراج آن سنگر به جنگ دشمنان رفتم

گهی افتان٬ گهی خیزان

ز مرداب جهان جستم

گهی جانم به زه آویختم من

تا شهادت را به یک آزادگی گیرم

ولی افسوس کز آن روزگاران دراز است

این دل و دیوان من خسته

کز آرش و عشاقی چنان چیزی نمانده

جز پلاکی رنگ و رو رفته.

نظرات 8 + ارسال نظر
Lunar Fiction سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

سلام چطوری رفیق؟
یه خواهش ازت دارم ... می تونی انجام بدی؟

من برات دعوت نامه وبلاگ خودمو می فرستم، بیا جواب کامنتامو بده من زیاد وقت نمی کنم. به هر اسمی که خودت دوست داری. بگو دوست منی. خواستی آپم می تونی بکنی اما به قالب و چیزای دیگه دست نزن.

:)

الیاد چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:26 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

کز آرش ها و عشاقی چنان ...

نهاله یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:56 ق.ظ

من دیگه تا آخر خرداد نت نمی آم خدافظ

[ بدون نام ] دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ

کاش می دونستی چی شده بود ! کاش تنهایی تصمیم نمی گرفتی کاش از همه چیز با خبر بودی کاش می دونستی تحت چه فشاریم کاش.....

[ بدون نام ] دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ق.ظ

فردا تولدمه! چه روز شومی! لعنت بهش که اگه نبود اونوقت کسی مثل من نبود تا باعث عذاب خوبی مثل تو بشه! لعنت بهش که اگه نبود تو اذیت نمی شدی ! اه کاش نبودم تا تو ...... یاد پارسال بخیر! خوب یادمه چی شد !......

نگفتن بهتر از گفتنه٬ گاهی!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ق.ظ

من هنوزم نتونستم کسی رو به اندهزه ی تو دوست داشته باشم چه باور کنی چه نه!

nahale جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ق.ظ

هرگز شاید دیگه به این وبلاگ سر نزنید...شاید حتی دیگه آدرسشم یادتون نیاد...شاید حتی اسمم رو هم فراموش کرده باشید...
به هر حال شما چیزایی از بودنتون تو وجود من به جا گذاشتید که هیچوقت هیچوقت پاک نمیشن،کمرنگ نمیشن،فراموش نمیشن... به احترام همه این چیزا شما هرگز از حافظه زندگی من پاک نشدین و نمیشین...همیشه براتون احترام قائلم و براتون بهترین هارو آرزو میکنم.
با اینکه الان همه چیز عوض شده...و حالا من درک میکنم که شما چطور شد که به اون واکنش رسیدید چون خودم هم تجربه کردم...حالا منم دانشجو شدم و ترم 3ام.یعنی میخوام بگم اونقدری تو فضا بودم که بفهمم اوضاع رو...
به هرحال اگه خوندید خوشحال میشدم اگه رد پای حضورتون رو برام به جا میگذاشتید

nahale جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ

nahaleh_sotoudeh@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد